جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۵:۱۱ ب.ظ
آیینه
رو ب روی آیینه نشستم و زل زدم ب #دخترک توی آیینه
او را نمیشناسم ولی حس غریبانه ای میگوید آشناست
ی آشنای نزدیک شایدم دور
ب چشم های قهوه ایش نگاه میکنم
رنگ چشاش ب دلم نشست
اون مژه های نسبتا بلندش منو جذب خودش کرد
ب چشماش خیره شدم
فکر کردم ب ناگاه چیزی در ذهنم خطور کرد
چشماش شبیه چشمای من بود رنگش اندازه اش
مژه هاش مث مژه های من بود
یادم اومد ی زمانی همیشه این مژه ها رو ریمل میزدم
چقد مژه های بلند و پرپشت دوست داشتم
یادم اومد شناختمش این دخترک توی آیینه خودمم
اون غریبه آشنا خودم بودم